اگر بحثهای مختلف و دیدگاههای متفاوت در خودشناسی و شخصیت شناسی را کنار یکدیگر بگذارید و مقایسه کنید، کمتر واژه و اصطلاحی را میبینید که به اندازهی درونگرایی و برونگراییمورد توجه قرار گرفته باشند. حتی شاید بتوان گفت این دو مفهوم، به نوعی مخرج مشترک رایجترین نظریه های شخصیت شناسی محسوب میشوند.
این درس اختصاصاً به بررسی تعریف درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا اختصاص یافته است. اما قطعاً با مطالعهی آن تصویر واضحتری از مفهوم برونگرایی هم در ذهن شما شکل خواهد گرفت.
در ادامهی این درس به نکات زیر میپردازیم:
آیا تعریف واحد و مشخصی از درونگرایی وجود دارد؟
تعریف درونگرایی در ادبیات یونگ چیست؟
تعریف درونگرایی آیزنک چیست؟
درونگرایی و برونگرایی در مدل پنج عاملی شخصیت چگونه تعریف میشود؟
صفتها و ویژگیهایی که با درونگرایی اشتباه گرفته میشوند
کدام بهتر است: درونگرایی یا برونگرایی؟
تعریف درونگرایی و خصوصیات افراد درونگرا چیست؟
با وجودی که اصطلاح درونگرایی (به انگلیسی: Introversion) در بسیاری از مدلها و نظریههای شخصیت شناسی به کار میرود، اما همهی این نظریهها معنای یکسانی برای این مفهوم قائل نیستند.
موازی با تعریفهای متنوعی که از درونگرایی و ویژگی های افراد درونگرا ارائه شده است، در ادبیات عمومی و میان مردم هم این واژه یک معنای روزمره پیدا کرده است.
سادهترین تعریفی که عموم مردم از درونگرایی در ذهن دارند، ساکت نشستن و منزوی بودن و گوشهگیری است.
این تعریف معمولاً بار معنایی منفی هم دارد.
( بار معنایی برای یک کلمه تعریف میشود و به این معناست که آن کلمه، در فضایی که گفته یا شنیده یا خوانده میشود، چه تداعی های فرهنگی و نیز چه تداعی های احساسی را ایجاد میکند.
اگر از مطالعات دقیق زبانشناسی بگذریم، در ادبیات روزمره و گفتگوهای درسی و دانشگاهی، همین که بار معنایی کلمات را به سه دستهی مثبت و خنثی و منفی تقسیم کنیم، کافی است.
به عنوان مثال، بار معنایی واژهی زیرک در مقایسه با واژهی زرنگ برای بسیاری از فارسی زبانان، مثبتتر است.
و یا، واژهی کُند دارای بار معنایی منفی است. در حالی که واژهی آرام، دارای بار معنایی مثبت است.
معادل بار معنایی در زبان انگلیسی
در زبان انگلیسی برای مفهوم بار معنایی، از واژهی Connotation استفاده میکنند. این واژه در مقابل Denotation قرار میگیرد.
Denotation به معنای صریح و ساده و ظاهری کلمه اشاره دارد و Connotation به این مسئله اشاره میکند که چه مفاهیم و احساسات و حاشیههای دیگری با آن کلمه منتقل میشود)
شاید شما هم پدرها و مادرهایی را دیده باشید که گاهی اوقات حتی از دیگران به خاطر درونگرایی فرزندشان عذرخواهی میکنند. در حالی که آنچه روی داده صرفاً این بوده که مثلاً فرزندشان به موقع سلام نکرده یا به سوالی که یکی از بستگان پرسیده، پاسخ نداده است.
به علتِ همین برداشت نادرست از درونگرایی است که عباراتی مانند درمان درونگرایی و حل مشکل درونگرایی در جستجوهای اینترنتی به کار میروند و رواج دارند.
درونگرایی در ادبیات یونگ
یونگ یکی از نخستین کسانی است که مفهوم درونگرایی و برونگرایی را رواج داد.
در مدل یونگ، درونگرایی و برونگرایی یک ویژگی دوگانه یا دوقطبی (Dichotomy) محسوب میشود. به این معنا که شما یا درونگرا هستید یا برونگرا.
شکل سادهی تعریف درونگرایی و برونگرایی در مدل یونگ به صورت زیر است:
درونگرایی به این معنا است که توجه و علایق و دغدغههای فرد، به احساسات و افکار و دنیای درونی او معطوف است.
در مقابل، برونگرایی به این معنا است که توجه و علایق و دغدغههای فرد به دنیای بیرونی معطوف میشود.
در کتابها و مقالات تخصصیتر یونگی جملههایی شبیه اینها را هم میبینید:
پرسشنامه آیزنک و تعریف او از برونگرایی و درونگرایی
هانس آیزنک (Eysenck) دو اصطلاح درونگرایی و برونگرایی را از یونگ گرفت. اما ترجیح داد به جای استفادهی دوقطبی، آنها را در دو انتهای یک طیف قرار دهد.
بنابراین در تعریف آیزنک، هر یک از ما نقطهای از طیف درونگرایی و برونگرایی را به خود اختصاص دادهایم.
البته آیزنک عملاً مقیاس خود را مقیاس برونگرایی مینامد. یعنی فرض میکند که همهی ما تا حدی برونگرا هستیم و فقط میزان برونگرایی ما با یکدیگر تفاوت دارد. طبیعتاً اگر شما از دوست خود کمتر برونگرا باشید میتوانید فرض کنید نسبت به او درونگرا هستید.
آیزنک یک پرسشنامه هم طراحی کرده که دو شاخص را ارزیابی میکند (برونگرایی و نوروتیسیزم).
اگر میخواهید تصویری دقیقتر از مفهوم درونگرایی (یا در واقع: شاخص برونگرایی پایین) در نگاه آیزنک داشته باشید، بد نیست نگاهی به نمونه سوالهای زیر – که او در پرسشنامهاش مطرح میکند – بیندازید:
آیا شما فرد پرحرفی هستید؟
آیا از دیدن افراد جدید لذت میبرید؟
آیا نسبتاً بانشاط و سرزنده هستید؟
آیا میتوانید در یک مهمانی شاد شرکت کنید و لذت ببرید؟
آیا در ایجاد دوستیهای جدید پیشقدم میشوید؟
آیا از قاطی شدن با مردم لذت میبرید؟
آیا از [محیطِ] پرهیجان و شلوغ لذت میبرید؟
برونگرایی [و درونگرایی] در مدل پنج عاملی شخصیت
مدل پنج عاملی شخصیت هم یکی از پنج فاکتور اصلی سنجش شخصیت را برونگرایی میداند و مانند آیزنک برای برونگرایی یک طیف تعریف میکند.
به عبارت دیگر، هر چه برونگرایی شما پایینتر باشد، میتوانید فرض کنید درونگراتر هستید.
اما باید به خاطر داشته باشیم که آنچه به عنوان برونگرایی در مدل پنج عاملی مطرح میشود، ترکیبی از شش دسته ویژگی است:
گرم بودن
اجتماعی بودن
صراحت و قاطعیت
جنب و جوش و فعالیت
هیجانخواهی
تجربه هیجانهای مثبت
بنابراین حاصلجمع وضعیت شما در این شش دسته ویژگی است که نهایتاً باعث میشود در مدل پنج عاملی شما را برونگراتر از فردی دیگر یا درونگراتر از او ارزیابی کنند.
صفتهایی که با درونگرایی اشتباه گرفته میشوند
ما واژهها و ویژگیهای متعددی را معادل درونگرایی در نظر میگیریم.
به عنوان مثال خجالتی بودن از جمله مواردی است که معادل درونگرایی در نظر گرفته میشود.
در حالی که فرد خجالتی از تعامل با دیگران هراس دارد اما فرد درونگرا، صرفاً تنها بودن را به در جمع بودن ترجیح میدهد.
حتی نوروتیک بودن و درونگرایی نیز گاهی در بین عامهی مردم یکسان و هممعنا (یا نزدیک به هم) فرض میشوند.
با توجه به توضیحاتی که تا اینجا ارائه شد، قطعاً توجه دارید که باید همواره به معنای دقیق درونگرایی توجه داشته باشیم و به سادگی آن را به جای جمع گریزی یا خجالتی بودن یا اضطراب اجتماعی یا موارد مشابه به کار نبریم.
کدام بهتر است: درونگرایی یا برونگرایی؟
مستقل از ریشهی تفاوتها و سهم وراثت و محیط و تربیت در درونگرایی و برونگرایی، یک نکتهی مشخص وجود دارد و آن اینکه از میان دو صفت درونگرا و برونگرا نمیتوان یکی را به دیگری ترجیح داد.
موفقیت زندگی و شغلی ما، تابع درونگرایی و برونگراییمان نیست؛ بلکه تابع شغل و مسیری است که برای زندگی انتخاب میکنیم.
اگر چه ممکن است یک فرد درونگرا در شغلهایی با پایهی مالی، موفقتر از شغلهایی با پایهی فروش باشد و بالعکس فرد برونگرا در شغلهایی که بر پایهی فروش بنا شدهاند شانس موفقیت بیشتری داشته باشد.
حتی در یک زمینهی تخصصی نیز، به سادگی نمیتوان در مورد موفقیت یا عدم موفقیت بر اساس تیپ شخصیتی نظر داد.
در تکمیل مورد نخست، میتوان این مثال را مطرح کرد:
فرد درونگرا میتواند در شغلهایی نظیر حسابداری که تعامل کمتری با محیط دارند موفقتر عمل کند.
فرد برونگرا میتواند در حسابرسی، که شغلی با تعامل بالاتر است، موفقتر باشد.
فرد درونگرا ممکن است بتواند مدیر فروش بسیار خوبی باشد.
فرد برونگرا ممکن است در سمت فروشنده زندگی موفقتری را تجربه کند.
به عبارت دیگر در هر زمینهی شغلی، میتوانید زمینههای تخصصیتری را ببینید که برای فرد برونگرا یا درونگرا مناسب باشد.
این جمله که فرد برونگرا میتواند معلم بهتری باشد، مربوط به چند دهه قبل است.
امروز، هم برونگرایان و هم درونگرایان میتوانند تجربهی موفقی از معلمی داشته باشند. فقط شاید برونگرا به سراغ معلمی در فضای فیزیکی و درونگرا به سمت آموزش دیجیتال برود.
حتی اگر یک فرد درونگرا به فروشندگی منصوب شود، باز هم نمیتوان نتیجه گرفت که وی الزاماً فروشندهی ناموفقی خواهد بود.
اما میتوان نتیجه گرفت که اگر او بخواهد به اندازهی یک فرد برونگرا موفق باشد، احتمالاً باید انرژی بیشتری را برای کسب همان میزان از موفقیت صرف کند.
به بیان دیگر، ممکن است فرد درونگرا در شغلی که مناسب فرد برونگراست، زودتر مستهلک شود.
به خاطر داشته باشید که در اینجا هم، اما و اگرهای بسیاری وجود داشت و هیچیک از توضیحات بالا را نمیتوان به عنوان یک فکت علمی و دقیق مورد استناد قرار داد.
طی سالهای اخیر، کتاب سکوت نوشته سوزان کین، نقش مهمی در تفهمیم این بحث در سطح جهانی داشته و امروز کمتر فرد پخته و مطلعی را میبینید که برونگرایی را ویژگی بهتر و درونگرایی را یک ویژگی نامطلوب در نظر بگیرد.
تعریف درونگرایی چیست؟ آیا من درونگرا هستم؟