کمتر کسی را میتوان پیدا کرد که به شناخت شخصیت انسانها علاقهمند باشد و نام آزمون MBTI را نشنیده باشد.هرچند MBTI بیش از آنکه یک مدل شخصیتشناسی باشد،چنانکه از نامش پیداست (Myers-Brigss Type Indicator) یک نوع دسته بندی بر اساس تیپهای مختلف شخصیتی است.
قدمت دستهبندیهای MBTI به حدود ۱۰۰ سال پیش بازمیگردد.زمانی که یک زن خانهدار به نام کاترین مایرز به همراه دخترش ایزابل بریگز،با توجه به علاقه فراوانشان به مطالعه به خصوص در حوزه روانشناسی و آموزههای کارل گوستاو یونگ و پس از انتشار کتاب “Psychological Types” او،یک دستهبندی چهارتایی برای شناخت بهتر افراد پیرامون خود ابداع کردند که بعدها شکل تکاملیافتهاش تبدیل به چیزی شد که ما امروزه آن را به نام دسته بندی MBTI میشناسیم.
شاید به دلیل سادگی و محدودیت تعداد تیپهای موجود در دستهبندیهای MBTI باشد که آنرا به ابزاری محبوب برای بسیاری از سازمانها برای استخدام پرسنل و برای شمار فراوانی از افراد جهت شناخت بیشتر خود تبدیل کرده است.
همچنانکه در سال ۲۰۱۴ مشخص شد که بیش ازدو و نیم میلیون نفر از افراد معمولی و ۸۹ شرکت از ۱۰۰ شرکت برتر نشریه fortune از این آزمون استفاده کردهاند.
به طور خلاصه آزمون MBTI چهار دستهبندی دارد که در هرکدام موارد زیر را در مورد افراد بررسی میکند:
۱.افراد انرژی خود را از کجا دریافت میکنند؟ (برونگرا / درونگرا)
۲.افراد بر چه اساسی اطلاعات را از محیط اطراف خود درک میکنند؟ (حسی/ شهودی)
۳.مبنای تصمیمگیری هر فرد چیست؟ (احساسی/منطقی)
۴.هر فرد بر چه اساسی روند زندگی خود را سازمان میدهد؟ (منعطف/ساختارمند)
از نکات جالب و مهمی که در مورد دستهبندیهای MBTI وجود دارد این است که معمولا آنها را به عنوان «استریوتایپهای MBTI» میشناسند
شاید همین موضوع باعث شده است که در چندسال اخیر،نقدهای جدی به این آزمون و دستهبندیهایش وارد شود.
واقعیت این است که استریوتایپهای MBTI همچون سایر استریوتایپها،بیش از آنکه درک و فهم ما را از رفتارانسانها یا گروهی از انسانها بیشتر کند،آنها را دستههای شخصیتی ناقص قرار میدهد.
از جمله کسانی که دستهبندیهای MBTI را نوعی محدودیت در شناخت شخصیت انسان میداند پروفسور برایان لیتل از دانشگاه کمبریج است.لیتل معتقد است که قرار دادن انسانها در یک دستهبندی خاص نه تنها کمکی به شخصیت او نمیکند،بلکه در بسیاری از موارد دست و پای او را در شناخت ابعاد شخصیتش میبندد.
در کنار نظرات افرادی چون پروفسور لیتل،پژوهشهای مختلفی وجود دارد که نشان میدهد حتی در مواقعی افراد چنان درگیر دستهبندی خاص خود شدهاند که آن را روی بدنشان تتو کردهاند
اما این موضوع صرفا محدود به حوزههای شخصی نیست.به کارگیری آزمون MBTI حتی در سازمانها نیز مورد سوال واقع شده است.
پیشتر گفته بودیم که استریوتایپها زمینه ایجاد پیشداوری و نتیجتا تبعیض را فراهم میکند. در میان مواردی که با ایجاد تبعیض میان افراد باعث میشود آنها شغلشان را از دست بدهند،آزمون MBTI نیز به چشم میخورد.
بررسی ایرادهای دستهبندیهای MBTI از آن جهت اهمیت دارد که امروزه ما میدانیم صفات و ویژگیهای شخصیتی در انسانها نه حالت صفر و یک، بلکه به صورت طیف است.
دستهبندیهای MBTI تنها به یک بخش مشخص از صفات انسانی اشاره میکند و ابعاد وسیعتر آن را بیان نمیکند.به همین جهت است که یکی از بهترین جایگزینهای MBTI مدل پنج شخصیتی BIG FIVEدانسته شده است.
برای مثال در مدل Big Five هیچکس به طور مطلق درونگرا یا برونگرا نیست.بلکه در هر شخصی میزانی از درونگرایی و برونگرایی وجود دارد و در نهایت فرد به یکی از آن دو بیشتر گرایش دارد.
به نظر میرسد علی رغم آنکه تیپشناسی MBTI طرفداران زیادی دارد،تبعات ناشی از آن امروزه استفاده از آن را با پرسشهای جدی روبرو کرده است.
استریوتایپهای MBTI با وجود آنکه دستهبندی شخصیتهای انسان را کم و بیش مشخص میکند،نمیتواند از به وجود آمدن نتایج معمول استریوتایپها،یعنی پیشداوریها و نهایتا تبعیضها – به خصوص در عرصه کسب و کار- جلوگیری کند.
شناخت شخصیت آزمون MBTI : استریوتایپها و محدودیتهایی که ایجاد میشود