معنا و مفهوم کلمات در جملات تاکیدی
در سطح شناختی، ما با انتزاعیات سروکار داریم. ما اشیاء یا رویداد ها را به همان صورتی که هستند در حافظه ذخیره نمیکنیم، بلکه بازنمایی های آنها را ذخیره میکنیم. به علاوه، این بازنمایی ها، به یک معنی، کلی و هر یک شامل تعدادی تجارب مستقل است. بنابراین، آنچه که ما به عنوان دانش با خود حمل میکنیم به صورت مفاهیم و طبقات به ما میرسند نه به صورت رویداد های مستقل خاص.
به طور مثال چند جمله برای بررسی بیان میکنیم:
راز بهتر زیستن تفکر است. دولت باید از اکوسیستم استارت آپی حمایت کند. با وجود تلاش برای افزایش نقش زنان، دنیای کسب و کار هنوز هم یک دنیای مردانه است. شبکه های اجتماعی یک ابزار مفید ارتباطی هستند. نباید از نقش فرهنگ سازمانی در افزایش بهره وری کارکنان غافل شویم. اعتبار ما، اعتماد شماست. همهی جملههایی که در اینجا خواندیم، کمابیش به عنوان جملههایی درست فرض میشوند. احتمالاً اگر آنها را در یک سخنرانی یا تیزر تبلیغاتی یا مقاله روزنامه بخوانید، بدون مشکل خاصی به آرامی از کنارشان عبور میکنید.
اما اجازه بدهید کمی دقیقتر فکر کنیم:
یکی از راه های برخورد انسان با پدیده ها و رویداد های مختلف محیطی تمیز دادن میان آن هاست. تمیز دادن نوعی شناسایی است که بر تفاوت های میان پدیده ها یا محرک ها متکی است.
تفکر چیست؟ و چرا باید تفکر کرد؟ - منظور از نقش زنان چیست؟ یعنی تعداد زنان در محیط کار بیشتر شود؟ آیا افزایش تعداد زنان در ردههای پایین سازمانی به معنای افزایش نقششان است؟ آیا منظورمان از نقش آفرینی، افزایش زنان در ردههای مدیریتی است؟ ردهی مدیریتی خود به چه معناست؟ آیا هر کس که یک یا چند نفر زیردست دارد، در یک ردهی مدیریتی قرار گرفته است؟ آیا باید هیات مدیره را هم ردهی مدیریتی در نظر بگیریم؟ یا صرفاً مدیران اجرایی را عضوِ ردهی مدیریتی در نظر بگیریم؟ اصلاً منظور از دنیای مردانه چیست؟ چگونه آن را میسنجیم و اندازه میگیریم؟
اکوسیستم استارت آپی یعنی چه؟ اصلاً تعریف ما از استارت آپ چیست؟ اکوسیستم استارت آپی، شامل چه مجموعههایی است؟ این واژه کدام سازمانها و نهادها و مجموعهها را پوشش نمیدهد؟ منظور از شبکه های اجتماعی چیست؟ آیا منظورمان شبکه های اجتماعی انسانی است؟ یا صرفاً شبکه های اجتماعی دیجیتال را مد نظر داریم؟ آیا منظورمان همهی پلتفرم های اجتماعی دیجیتال است؟ یا نرم افزارهای پیام رسان را به عنوان شبکه اجتماعی در نظر نگرفتهایم؟ مشابه همین سوالها را میتوان دربارهی کیفیت خدمات، فرهنگ سازمانی و بهره وری کارکنان هم مطرح کرد.
دنیای مدیریت و علوم انسانی، دنیای حرفهای مبهم است؛ دنیای جملات زیبا اما بی معنی؛ حرفهای ظاهراً عمیق بدون سادهترین کاربرد.
حتماً شما هم با مقالات،کتابها، مشاوران مدیریت و سخنرانان بسیاری برخورد کردهاید که خواندن و شنیدنشان شیرین و جذاب است. حتی احساس میکنیم با تحلیلهایی عمیق و حرفهایی کاربردی روبرو شدهایم.
اما بعداً در مرور آن حرفها حس میکنیم که نمیتوانیم به جمعبندی خاصی برسیم. میتوان گفت دستاورد برخی از مقالهها و گفتهها و تحلیلها، چیزی فراتر از حس خوب نیست و تغییر مهمی در رفتار، نگرش، تحلیل و مدل ذهنی ما ایجاد نمیکنند.
یکی از راه های برخورد انسان با پدیده ها و رویداد های مختلف محیطی تمیز دادن میان آن هاست. تمیز دادن نوعی شناسایی است که بر تفاوت های میان پدیده ها یا محرک ها متکی است.
راه دیگر برخورد انسان ها با محیط ،دسته بندی کردن رویداد ها یا محرک ها بر اساس شباهت میان آنهاست. این دسته بندی یا طبقه بندی محرک ها یا رویداد ها مفهوم سازی نام دارد. پس مفهوم سازی نوع دیگری از شناسایی است که، به عکس تمیز دادن، بر شباهت های بین پدیده ها یا محرک ها متکی است (سیف 1384)
بنا به تعریف، مفهوم به یک دسته یا طبقه از محرک ها ( اشیاء، رویداد ها، اندیشه ها، مردم و جز اینها ) که در یک یا چند صفت ویژگی مشترک هستند گفته میشود. برای مثال، وقتی که ما در باره مفهوم دانش آموز یا صندلی صحبت میکنیم، منظور ما دسته یا طبقه ای از محرک های دارای ویژگی مشترک است. از جمله مفهوم دانش آموز همه افرادی را که در مدرسه به تحصیل اشتغال دارند در بر میگیرد. یا مفهوم صندلی به تمامی اشیائی گفته میشود که دارای چهارپایه، جای نشستن و جای تکیه دادن برای یک نفر هستند. نمونه های دیگر مفهوم عبارت اند از : کتاب، درخت، خوبی، عدالت و مانند این ها.
مرز بین جملهای که روی مفهوم آن فکر شده و جملهای که با ترکیب تصادفی کلمات شکل گرفته، بسیار باریک است.
مرز باریک و ظریف بین یه جمله دقیق و قابل فهم در مدیریت و یک ترکیب زیبا اما نا مفهوم از کلمات و اصطلاحات مدیریتی، گاه به سادگی از چشممان دور میماند.
برای کسی که در زمینهی مدیریت و سایر حوزههای وابسته به علوم انسانی مطالعه و فکر میکند و حرف میزند، بیتوجهی به مفاهیم و بیدقتی در بهکارگیری آنها میتواند یک ضعف جدی محسوب شود.
ضمن اینکه تا در استفاده از واژهها و مفاهیم و درک آنها، به اندازهی کافی دقیق نشویم، نمیتوانیم مدل ذهنی خودمان و دیگران را به خوبی بشناسیم و درک و تحلیل کنیم.
انواع مفهوم
مفهوم کلاسیک
مفهومی که همه مصادیق آن باید تمام صفاتی که تشکیل دهنده آن مفهوم هستند دارا باشند مثلاً مفهوم عزب؛
هرمصداق یا موردی از این مفهوم باید ویژگی های بالغ بودن،مرد بودن و غیر متاهل بودن را دارا باشد
مفهوم احتمالاتی
مفهومی است که همه مصداق های آن لزوماً دارای تمام ویژگی های تشکیل دهنده ی آن مفهوم نیستند : در مفهوم پرنده با اینکه بسیاری از پرندگان پرواز میکنند ،اما پرندگانی هستندکه پرواز نمیکنند(اتینسون و دیگران، ترجمه براهنی ودیگران 1385)
مفهوم پردازی چیست و چه اهمیتی دارد؟