عشق حسی است که به معنای دوست داشتن فرد یا چیزی است. همچنین احساسی عمیق، علاقهای لطیف یا جاذبهای شدید است که محدودیتی در موجودات و مفاهیم ندارد اما محدودیت در فکر و عملکرد دارد و میتواند در حوزههایی غیرقابل تصور ظهور کند.
گاهی عشق بیش از اندازه میتواند شکلی تند و سخت و غیرعادی به خود بگیرد که گاه زیانآور و خطرناک است و گاه موجب احساس شادی و خوشبختی میشود.
جمعی از محققان انسانشناس و نژادشناس آمریکایی طول مدت عشق را سه سال قلم داد نمودند و معتقدند این حس نهایتاً سه سال دوام دارد. طول مدت عشق دیوانه وار نیز فقط ۷ ماه است و بعد از شدت آن کاسته میشود. تحقیقات بیان میکنند افراد در دراز مدت کمتر پیش میآید که تا آخر عمر در کنار هم بمانند. اما در کل عشق باور و احساسی عمیق و لطیفی است که با حس صلحدوستی و انسانیت در تطابق است. عشق نوعی احساس عمیق و عاطفه در مورد دیگران یا جذابیت بیانتها برای دیگران است. در واقع عشق را میتوان یک احساس ژرف و غیرقابل توصیف انسانی دانست که فرد آن را در یک رابطه دوطرفه با دیگری تقسیم میکند در واقع عشق نمای خارجی ندارد بلکه یک احساس عمیق دوستی است. با این وجود کلمه «عشق» در شرایط مختلف معانی مختلفی را بازگو میکند: علاوه بر عشق رمانتیک که آمیختهای از احساسات و میل جنسی است، انواع دیگر عشق مانند عشق عرفانی و عشق افلاطونی، عشق مذهبی، عشق به خانواده را نیز میتوان متصور شد، در واقع این کلمه را میتوان در مورد علاقه به هر چیز دوست داشتنی و فرح بخش، مانند فعالیتهای مختلف و انواع غذا به کار برد. جملهٔ «عشق چیست؟» به زبان انگلیسی، "?What is love"، در سال ۲۰۱۲ میلادی، پرتکرارترین عبارت جستجو شده به این زبان در جستجوگر گوگل بودهاست.
محتویات
۱ریشهٔ واژه
۲بررسی معنی
۳انواع
۴تقسیمبندی انواع عشق
- ۵عشق عرفانی
- ۶عشق در کلام مولانا
۷دیدگاههای علمی
۸منشأ شیمیایی
۹مراحل عاشق شدن
ریشهٔ واژه
الگویی از دوستداران کهن، رومئو و ژولیت، نقاشی از فرانک دیکسی
عشق از عشقه گرفته شده و آن گیاهی بدون ریشه است به نام لبلاب، چون بر درختی پیچد آن را بخشکاند. عشق صوری درخت جسم صاحبش را، خُشک و زردرو میکند، اما عشق معنوی بیخ درخت هستی اعتباری عاشق را خشک سازد و او را از خود بمیراند. عشق در لغت افراط در دوست داشتن و محبت تام معنی کردهاند.
مطالعه نشان دادهاست که هنگام احساس علاقه زیاد و عشق تغییر و تحولات چشمگیر ی در بدن اتفاق میافتد و بدن واکنشهای متفاوتی را از خود نشان میدهد. در گذشته تصور میشد که واژهٔ عشق ریشهٔ عربی دارد؛ ولی عربی و عبری هر دو از خانوادهٔ زبانهای سامیاند، و واژههای ریشهدار سامی همواره در هر دو زبان عربی و عبری معنیهای یکسان دارند؛ و عجیب است که واژهٔ «عشق» همتای عبری ندارد و واژهای که در عبری برای عشق به کار میرود اَحَو (ahav) است که با عربی حَبَّ (habba) هم خانوادهاست؛ ولی دیدگاه جدید پژوهشگران این است که واژهٔ «عشق» از iška اوستایی به معنی خواست، خواهش و گرایش ریشه میگیرد که آن نیز با واژهٔ اوستایی iš به معنی «خواستن، گراییدن، آرزو کردن و جستجو کردن» پیوند دارد. همچنین، به گواهی بهرام فرهوشی ، این واژه در فارسی میانه به شکلِ išt به معنی خواهش، گرایش، دارایی و توانگری است. خود واژههای اوستایی و سنسکریت نام برده شده در بالا از ریشهٔ هندی و اروپایی (زبان آریاییان) نخستین یعنی ais به معنی خواستن، میل داشتن و جُستن میآید که شکل آن aisskā به چم خواست، گرایش و جستجو است. گذشته از اوستایی و سنسکریت، در چند زبان دیگر نیز برگرفتههایی از واژهٔ هندی و اروپایی نخستین ais بازماندهاست.
فردوسی نیز که برای پاسداری از زبان فارسی از به کار بردن واژههای عربی آگاهانه و هوشمندانه خودداری میکند ولی واژهٔ عشق را به آسانی و باانگیزه به کار میبرد و با آن که آزادی سرایش به او توانایی میدهد که واژهٔ دیگری را جایگزین عشق کند، واژهٔ حُب را به کار نمیبرد.
در زبان فارسی به کسی که دارای احساس عشق نسبت به کسی دیگر است، دلداده یا عاشق و به کسی که مورد احساس عشق طرف دیگر است؛ دلبر، دلربا یا معشوق میگویند. واژه عشق در ادبیات فارسی به ویژه ادبیات غنایی، پایگاه و اهمیتی ویژه و والا دارد و بسیاری از شاعران پارسی، درباهٔ عشق و عاشقی، وصف معشوق و سختیهای عاشقی، اشعاری با ارزش ادبی والا دارند. همچنین گاهی اوقات، این کلمه دربارهٔ عشق انسان به خدا نیز آمدهاست که در مقوله عرفان و مذهب میگنجد.
بررسی معنی
نویسهٔ چینی سنتی به مفهوم عشق (愛) که از یک قلب (در وسط) تشکیل شده که دارای «کشش»، «احساس» یا «تفاهم» است و یک احساس با ارزش را یادآوری میکند.
اگر چه تعریف دقیق کلمه «عشق» کار بسیار سختی است و نیازمند بحثهای طولانی و دقیق است، اما جنبههای گوناگون آن را میتوان از راه بررسی چیزهایی که «عشق» یا عاشقانه «نیستند» تشریح کرد. عشق به عنوان یک احساس مثبت (وشکل بسیار قوی «دوست داشتن») معمولاً درنقطه مقابل تنفر (یا بیاحساسی محض) قرار میگیرد و در صورتی که درآن عامل میل جنسی کمرنگ باشد و یک شکل خالص و محض رابطه رمانتیک را متضمن باشد، با کلمه شهوت قابل قیاس است؛ عشق در صورتی که یک رابطه بین فرد ودیگر افراد را توصیف کند که درآن زمزمههای رمانتیک زیادی وجود دارد در مقابل دوستی و رفاقت قرار میگیرد؛ با وجود آنکه در برخی از تعریفها «عشق» بر وجود رابطه دوستانه بین دو نفر در بافتهای خاص تأکید دارد.
«عشق» در معنای عام خود بیشتر به وجود رابطه دوستانه بین دونفر دلالت دارد. عشق معمولاً نوعی توجه و اهمیت دادن به یک شخص یا شیء است که حتی گاهی این عشق محدود به خود نمیشود (مفهوم خودشیفتگی). با این وجود در مورد مفهوم عشق نظرات متفاوتی وجود دارد. عدهای وجود عشق را نفی میکنند. عدهای هم آن را یک مفهوم انتزاعی جدید میدانند و تاریخ «ورود» این واژه به زبان انسانها و در واقع اختراع آن را طی قرون وسطی یا اندکی پس از آن میدانند که این نظر با گنجینه باستانی موجود در زمینه عشق و شاعری در تضاد است. عده دیگری هم میگویند که عشق وجود دارد و یک مفهوم انتزاعی صرف نیست، اما نمیتوان آن را تعریف کرد و در واقع کمیتی معنوی و متافیزیک است. برخی از روانشناسان اعتقاد دارند که عشق عمل به عاریه سپردن «مرزهای خودی» یا «حب نفس» به دیگران است. عدهای هم سعی دارند عشق را از طریق جلوههای آن در زندگی امروزی تعریف نمایند.
تفاوتهای فرهنگی میان کشورها و اقوام مختلف امکان دستیابی به یک معنای همگانی و فراگیر درمورد کلمه عشق را تقریباً ناممکن ساختهاست. در توصیف کلمه عشق ممکن است عشق به یک نفس یا عقیده، عشق به یک قانون یا مؤسسه، عشق به جسم (بدن)، عشق به طبیعت، عشق به غذا، عشق به پول، عشق به آموختن، عشق به قدرت، عشق به شهوت، یا عشق به انواع مفاهیم دیگر در نظر باشد و افراد مختلف برای افراد و چیزهای مختلف درجه دوست داشتن متفاوتی را بروز میدهند. عشق مفهومی انتزاعی است که تجربه کردن آن بسیار سادهتر از توصیفش است. به علت پیچیدگی مفهوم عشق و انتزاعی بودن آن معمولاً بحث درمورد آن به کلیشههای ذهنی خلاصه میشود و درمورد این کلمه ضربالمثلهای زیادی وجود دارد، از گفته ویرژیل یعنی «عشق همه جا را تسخیر میکند» گرفته تا آواز گروه بیتلز یعنی «همه چیزی که به آن احتیاج داری عشق است». برتراند راسل عشق را یک «ارزش مطلق» میداند که در برابر ارزش نسبی قرار دارد. انواع عشق
عشق حیرانی - اصطلاح حیرانی (Agape) توسط مسیحیان اولیه (و به خصوص یونانیان، ریشه این کلمه یونانی است) برای اشاره به پذیرش بیقید و شرط و دوست داشتن یک فرد اطلاق شدهاست. این نوع از عشق بر اساس تصمیم و نه احساسات شکل میگیرد.
عشق با وقار - نوعی رفتار مودبانه و موقرانه که در اواخر قرون وسطی در مورد خانمها و عاشقان آنها به کار میرفت.
عشق دروغین - نوعی عشق نادرست با هدف کسب مادیات (می توان مفهوم عشق را برای این نوع، قائل نشد)
عشق جنسی (eros) - میل جنسی نسبت به یک فرد
عشق به خانواده - عشق به افراد خانواده و مهربانی به آنها
عشق آزاد - رابطه جنسی بر اساس انتخاب فرد که محدود به ازدواج نمیشود
شیفتگی - در عهد جدید به معنای عشق احساسی مشروط به کار میرود یعنی «دوستت دارم چون…»
عشق افلاطونی – یک رابطه نزدیک که درآن رابطه جنسی وجود ندارد یا سرکوب یا محدود شده است.
عشق ظاهری - رابطه عاشقانهای که در آن پختگی لازم وجود ندارد و «راستین» نیست. این کلمه دارای بار معنایی منفی است و تأکید دارد که عشق در دوران جوانی معمولاً کمتر راستین و واقعی است. عشق به مذهب - تعهد و دوست داشتن خدا یا مذهب
عشق رومانتیک ـ علاقهای که ترکیبی از صمیمیت و میل جنسی است
عشق راستین - عشق بدون قید و شرط یا انگیزه خاص. دوست داشتن فرد فقط به خاطر خود و نه رفتارها یا عقایدش. همچنین به عشق بیقید و شرط اشاره دارد.
عشق یک طرفه - مهر عاطفهای که یک طرفه است
شهوت - عاطفه بر اساس شهوت و تمایل به ارضای نفس.
عشق لحظهای - عشقی که در لحظهای که فرد برای اولین بار با فردی تماس میگیرد به وجود میآید. از این عشق به مراتب در داستانها و ادبیات یاد شدهاست و به “ love at first sight ” معروف است.
عشق مستلزم فداکاری - فداکاری و گذشتن از جان یا چیز با ارزش دیگری برمبنای عشق.
عشق اساطیری - به عشقهای داستانی و سرشار از شور و هیجان به معشوق رسیدن عشق اساطیری میگویند
تقسیمبندی انواع عشق
عشق طبعی و عشق روحانی و عشق الهی - در عشق طبعی عاشق معشوق را از برای خود خواهد. در عشق روحانی عاشق معشوق را هم از برای خود و هم از برای معشوق خواهد. در عشق الهی عاشق معشوق را نه برای خود بلکه برای معشوق میخواهد.
عشق حقیقی و عشق مجازی - عشق مجازی از حسن صوری پیدا میشود و مانند آن ناپایدار است. از این عشق حاصلی جز بقای نسل باقی نمیماند. این عشق از تصعید و تلطیف میلی جنسی پیدا میشود. اما عشق حقیقی یا عشق الهی، فیض و جذبهای است که از طرف معشوق مطلق، بر دل عاشق صادق فرود میآید
عشق عرفانی
اروس (eros): عشق شهوانی - عشق به زیبایی - فاقد منطق - عشق فیزیکی که بواسطه جذابیت و کششهای جسمانی یا ابراز آن بطور فیزیکی نمایان میگردد -همان عشق در نگاه اول - با شدت آغاز شده و به سرعت فروکش میکند.
لودوس (ludus): عشق تفننی - این عشق بیشتر متعلق به دوران نوجوانی است - عشقهای رمانتیک زودگذر - لودوس ابراز ظاهری عشق است - کثرت گرا نسبت به شریک عشقی - به اصطلاح فرد را تا لب چشمه برده و تشنه بازمیگرداند -رابطه دراز مدت بعید بنظر میرسد.
فیلو (philo): عشق برادرانه - عشقی که مبتنی بر پیوند مشترک است -عشقی که بر پایه وحدت و همکاری بوده و هدف آن دستیابی به منافع مشترک است.
استورگ (storge): عشق دوستانه - وابسته به احترام و نگرانی نسبت به منافع متقابل - در این عشق همنشینی و همدمی بیشتر نمایان است - صمیمانه و متعهد- رابطه دراز مدت است - پایدار و بادوام - فقدان شهوت.
پراگما (pragma): عشق منطقی - این مختص افرادی است که نگران این موضوع میباشند که آیا فرد مقابلشان در آینده پدر یا مادر خوبی برای فرزندانشان خواهند شد؟ عشقی که مبتنی بر منافع و دورنمای مشترک است - پایبند به اصول منطق و خردگرا است - همبستگی برای اهداف و منافع مشترک.
مانیا (mania): عشق افراطی - انحصارطلب، وابسته و حسادتبرانگیز - شیفتگی شدید به معشوق - اغلب فاقد عزت نفس -عدم رضایت از رابطه - مانند وسوسه میماند و میتواند به احساسات مبالغهآمیز و افراطی منجر گردد - عشق دردسر ساز - عشق وسواس گونه.
اگیپ (agape): عشق الهی - عشق فداکارانه و از خودگذشته-عشق نوعدوستانه (تمایل انجام دادن کاری برای دیگران بدون چشمداشت) - عشق گرانقدر
ساغر (saghar): ترکیبی از با ارزشترین عشقها -دیوانگی-جنون (تمام لحظات به یاد معشوق بودن)-بی خوابی و کابوس شبانه-
دست به هرکار زدن (حتی خودکشی به خاطر معشوق).
عشق عرفانی
نوشتار اصلی: عشق عرفانی
عشق از مسائل بنیادین عرفان و تصوف اسلامی است، چندانکه بدون در نظر گرفتن آن، عرفان و حکمت متعالیه قابل فهم نیست. البته عشق ار مقولاتی است که تعریفش به ذات، نامیسر است و کنهاش در غایت خفا و پوشیدگی است.
عشق از مصدر عَشق(=چسبیدن والتصاق) است. به گیاه پیچک عَشَقه گویند زیرا بر تنه درخت میپیچد و بالا میرود و آن را خشک میکند؛ و این تمثیل حالت عشق است که بر هر دلی عارض شود احوال طبیعی او را محو میکند.
مورخان از رشد تدریجی تصوف سخن گفتهاند که باعرفان زهدی و خوفی آغاز و بهتدریج به عشق و دلسپردگی تبدیل میشود و سرانجام بر معرفت و شناخت باطنی تأکید میکند. نویسندگان زیادی دربارهٔ عشق نوشتهاند از رابعه وحلاج تا غزالی و به خصوص برادرش احمد غزالی وبعدها عین القضات همدانی وعطار نیشابوری، اما ابن عربی و جلال الدین محمد مولوی، هرچند در دو جریان متفاوت، در صدر شرح دهندگان عشق بودهاند.
عشق درکلام افلاطون
افلاطون گوید: عشق، واسطه انسانها و خدایان است و فاصله آنها را پُر میکند.
همو گوید: عشق در همه کائنات جاری است.
او میگوید: عشق پیوند دهنده همه جهان است.
عشق در کلام مولانا
هرچه گویم عشق را شرح و بیان |
چون به عشق آیم خجل باشم از آن |
کلام مولانا اساساً چیزی بجز عشق نیست، عشق مانند سایر اجزاء جهان حقیقتی است سیال و مواج و توقف و درنگ ناپذیر، و در حقیقت عنایت و هدایتی است الهی و تفسیر آن در دفتر و کتاب نگنجد.
عشق جز دولت وعنایت نیست |
جز گشاد دل وهدایت نیست |
|
شافعی را در او روایت نیست |
عشق در کلام روزبهان بقلی فسایی
«عشق سیفی است که از عاشق سر حدوث برمیدارد. عشق کمالی است که از کمال حق است، چون در عاشق پیوندد، از صرف عبودیت و حدوثیت به جلال الهیت، ظاهر و باطنش ربّانی شود. ذکر موت بر ایشان روا نباشد. هر که به عشق حق زنده باشد دگر موت بر وی راه نیابد.»
عشق در کلام بایزید بسطامی
«هرکه را محبت حق بکشد دیت او دیدار حق است، و هرکه را عشق حق او را بکشد دیت او همنشینی با حق است.» (به نقل از عوارف المعارف، سهروردی)
تا رفت دیده و دل من در هوای عشق | | بنمود جا به کشور بی منتهای عشق |
وارسته گشت و صرفنظر کرد از دو کون | | اینسان شود کسی که دهد دل برای عشق |
ما راست عشق و هرکه به عالم جز این بود | | بیگانه باشد او، نشود آشنای عشق |
(به نقل از نامه دانشوران ناصری، جلد ۴)
عشق در کلام جواد نوربخش
«صوفی در پیشگاه حق به تسلیم و رضا میایستد که: من راضی به رضای توأم و بدون آنکه هیچ گونه توقعّی داشته باشم از روی محبت به تو عشق میورزم و در اندیشه پاداشی نیستم. برهمین اساس است که عشق صوفیان نسبت به خدا بدون انتظار و چشم داشت و برکنار از ترس و وحشت است که صوفی خواست و تمنّایی ندارد و قهر و جفای او را همان اندازه میپسندد که وفایش را، معدودی از صوفیان در طریق عشق و دوستی به مرحلهای رسیدهاند که در معشوق (حق) فنا شدهاند و مولانا در حقشان فرمودهاست:
جمله معشوق است و عاشق پردهای | | زنده معشوق است و عاشق مردهای |
«عشق نتیجه محبت حق است و محبت صفت حق، اما در حقیقت محبت صفت ارادت حق است که از صفات ذات است. چون عشق به عام تعلق گیرد، آن را ارادت گویند، و آفرینش موجودات نتیجه آن ارادت است. چون به خاص تعلق گیرد، آن را رحمت گویند، چون به اخص تعلق گیرد، آن را نعمت گویند و این نعمت ویژه انسان است و مرتبه تمامی نعمت منعم».
اساس آفرینش (از دیوان نوربخش)
بی عشق جهان بلاست یکسر | | ناکامی و ابتلاست یک سر |
آن کس که به عشق آشنا نیست | | بیگانه به چشم ماست یک سر |
عشق است اساس آفرینش | | هرچیز از آن به پاست یک سر |
بی عشق حیات هیچ و پوچ است | | بیهوده و نارواست یک سر |
هر دل که نسوزد از غم عشق | | جای هوس و هواست یک سر |
گر اهل دلی به عشق رو کن | | نا سوخته دل بلاست یک سر |
عمری دل نوربخش با عشق | | آسوده ز ماسواست یک سر |
ندای عشق (از دیوان نوربخش)
ماییم در سراچه هستی گدای عشق | | خدمتگزار عالم و آدم برای عشق |
از پا فتادهایم مگر حق مدد کند | | تا طی کنیم راه وصالش به پای عشق |
در مردم زمانه صفایی ندیدهایم | | خو کردهایم از دل و جان با صفای عشق |
با پای بی نشانی و با حال بیخودی | | شاید رسیم در حرم کبریای عشق |
در کشتی امید به گرداب حیرتیم | | ما را مگر نجات دهد ناخدای عشق |
از ما مپرس مسئله کفر و دین دگر | | کفر است در طریقت ما ماسوای عشق |
از ملک عقلِ خیره بشدّت دلم گرفت | | ای بخت همّتی که پرم در هوای عشق |
در خانه من و تو بجز دردسر نبود | | باید پناه برد به دولتسرای عشق |
ای نوربخش گوش سر خویش را ببند | | تا بشنوی به گوش دل خود ندای عشق |
عشق در نزد غربیها و مقایسه آن با نظر صوفیه
«عشق در ذهن غربیان معمولاً به عنوان کششی تلقی میشود که موجب محبت انسان به همنوعان او میگردد و در نوع عالی آن باعث جلب افراد انسان به سوی حقیقت است. از نظر غربیها عاشق باید بیاموزد که چگونه دوست داشته باشد. اما این نحوه تلقی برای صوفیه بسیار ابتدایی است. عشق برای صوفی از جمله عواطف نیست، بلکه جذبهای است الهی. در تصوف وقتی صحبت از عشق الهی به میان میآید منظور کششی است که از جانب حق متوجه صوفی میشود و صوفی را به حق میکشاند؛ بنابراین تأکید نه بر کوشش عاشق بلکه بر کشش حق است. به همین دلیل صوفیه گفتهاند که: عشق آمدنی است و مانند سیلی است خروشان، و صوفی منتظر است تا این سیل در رسد و او را با خود ببرد. به قول مولوی:
ماهیت عشق از نگاه اسلام
عاشقان در سیل تند افتادهاند | | برقضای عشق دل بنهادهاند |
دیدگاههای علمی
در طول تاریخ دو مقوله فلسفه ودین بیشترین مطالب را راجع به مفهوم عشق بیان کردهاند. درقرن گذشته روانشناسی در مورد عشق به وفور اظهار نظر کردهاست. امروزه علوم روانشناسی تکاملی، زیستشناسی تکاملی، مردمشناسی، علم اعصاب و زیستشناسی در مورد ماهیت عشق و عملکرد آن بحثهای زیادی را مطرح کردهاند. در مدلهای زیستشناسی مربوط به جنسیت، عشق به عنوان یک غریزه موجود در پستانداران همانند گرسنگی و تشنگی مطرح شدهاست. روانشناسی عشق را پدیدهای اجتماعی و فرهنگی قلمداد میکند. رابرت اشتنبرگ روانشناس معروف، مدل مثلثی عشق را مطرح کرد و عشق را شامل سه عنصر دانست: صمیمیت، تعهد و شهوت. افراد در مرحله صمیمیت رازها و جزئیات زندگی شخصی خود را برای یکدیگر بازگو میکنند. صمیمیت معمولاً در دوستی یا عشق رومانتیک بروز میکند. تعهد انتظار تداوم رابطه عاشقانه تا ابد است. شهوت یا رابطه جنسی سومین قالب عشق است که مهمترین پارامتر محسوب میشود. یلا این مدل را اندکی تغییر داد و شهوت را به دو جزء شهوت نفسانی و شهوت رومانتیک تقسیمبندی کرد.
تفاوت عشق و شهوت
محققان دانشگاه شیکاگو میگویند حرکات چشم نشان میدهد که به چه کسی به چشم شریک و معشوق آینده نگاه میکنید و چه کسی به عنوان شریک جنسی، نظرتان را گرفتهاست. تحقیقات قبلی که زیر نظر خانم کاسیوپو صورت گرفته نشان داده بود که عشق و میل جنسی نقاط مختلفی را در مغز فعال میکنند. تحلیل دادهها نشان داد در نگاه عاشقانه چشم روی صورت متمرکز و ثابت میماند اما در نگاه شهوانی چشم، از صورت به سمت دیگر اعضای بدن حرکت میکند و بر روی بدن ثابت میشود. دکتر کاسیوپو میگوید این بررسی نشان میدهد کشش جنسی تا حدی محصول تجربیات صرفاً حسی (sensory) است اما عشق انعکاس انتزاعیتر این احساسات است.
در عقاید پیشینیان نیز همانطور که در ماهی (صورت فلکی) دیده میشود مردم دو ماهی جدا از هم را درنظر میگرفتند که یکی نماد عشق و دیگری نماد شهوت بوده و در آلفای این صورت فلکی، ستاره رشا (به معنی ریسمان)، در هم گره میخوردند.
منشأ شیمیایی
مراحل عاشق شدن
بر اساس شواهد علم اعصاب درهنگامی که فرد عشق خود را بروز میدهد، تعدادی عنصر شیمیایی در مغز فرد فعال میشوند. این مواد شیمیایی عبارتند از: تستسترون، استروژن، دوپامین، نوراپی نفرین، سروتونین، اکسیتوسین و وازوپرسین . درهنگام برقراری رابطه جنسی یا احساسات شهوانی میزان تستسترون و استروژن در مغز افزایش پیدا میکند. معمولاً دوپامین، نوراپی نفرین و سروتونین در مرحله جذب نظر فرد مقابل حضور پررنگ تری دارند. به نظر میرسد اوکسی توسین و وازوپرسین به روابط پردوام و قوی ارتباط دارند. دردسامبر ۲۰۰۵ ، دانشمندان ایتالیایی در دانشگاه پاویا متوجه شدند که وقتی فرد برای اولین بار عاشق میشود، میزان مولکولی که به عنوان NGF عامل رشد عصب شناخته میشود افزایش مییابد اما پس از یکسال ارتباط بین طرفین مقدار این مولکول به حالت اول بر میگردد. «سطح NGF در افرادی که عاشق بودند بسیار بیشتر بود (P<۰٫۰۰۱) [بهطور متوسط ۲۲۷(۱۴)Pg/ml] و این مقدار در مورد افرادی که رابطه دراز مدتی را تجربه کردهاند و افرادی که هیچ ارتباط عاشقانهای نداشتهاند به ترتیب برابر [۱۴۹(۱۲)pg/ml], [۱۲۳(۱۰)pg/ml] بود. همچنین میان میزان NGF و شدت رابطه عاشقانه همبستگی معنی داری وجود داشت (r=۰٫۳۴ ,p=۰٫۰۰۷). درغلظت بقیه NTها هیچ تفاوتی مشاهده نشد. در ۳۹ مورد که فرد بعد از ۱۲ تا ۲۴ ماه هنوز رابطه عاشقانه را حفظ کرده بود اما به عقیده خودشان وضعیت روانی شان نسبت به زمان آشنایی تفاوت کرده بود سطح NGF کاهش یافته بود و تقریباً برابر سطح NGF گروه کنترل بود.»
عاشق شدن یک فرایند شیمیایی است. وقتی فردی عاشق میشود، مجموعهای از واکنشها در بدن او رخ میدهد. به عقیده کارشناسان این تغییر و تحولات شیمیایی تضمینکننده بقای گونه انسان هاست. نشانههای عاشق شدن، که شبیه بروز کردن علایم بیماری هاست، به وضوح قابل شناسایی است؛ از عرق کردن دستها گرفته تا از بین رفتن اشتها و حس سرخوشی و همچنین سرخ شدن گونهها و تپش قلب. عشق مراحل مختلف دارد. شروع شدن هر کدام از این مراحل با ترشح مجموعهای از مواد شیمیایی همراه است که واکنشهای فیزیکی خاصی را سبب میشود. محققان مجموعهای از ترکیبات شیمیایی را شناسایی کردهاند که در هر کدام از این مراحل ترشح میشوند.
مرحله اول
حس جنسی
حس شهوت نتیجه ترشح هورمونهای جنسی تستوسترون و استروژن است. تستوسترون ویژه مردان نیست. مشخص شده که این هورمون در نیروی جنسی زنان هم تأثیر عمدهای دارد.
مرحله دوم
جذب شدن
این مرحله وقتی است که آدمها عاشق میشوند و دیگر به هیچ چیز دیگر فکر نمیکنند. آنها ممکن است حتی کم اشتها و کم خواب شوند و روزانه ساعتها به عشق جدیدشان فکر کنند. در مرحله جذب شدن به فرد مقابل، گروهی از مواد شیمیایی از گروه پیامرسانهای عصبی (neuro-transmitters) به نام مونو آمین نقش مهمی دارد. این مواد عبارتند از:
دوپامین: که با مصرف کوکائین و نیکوتین هم میتواند فعال شود.
نوراپینفرین: که به نام آدرنالین هم شناخته میشود و افزایش آن در بدن میتواند سبب عرق کردن و تپش قلب شود.
سروتونین: یکی از مهمترین ترکیبات شیمیایی عشق است که میتواند ما را بهطور موقت به حالت دیوانگی برساند.
مرحله سوم
حس وابستگی
اگر قرار باشد رابطهای ادامه یابد، وابستگی، حسی است که بعد از جذب شدن به یک نفر ایجاد میشود و در صورتی که مرحله جذب شدن همچنان ادامه یابد، میتواند منجر به تولیدمثل شود.
در این مرحله دو هورمون توسط دستگاه عصبی ترشح میشود که در بروز حس وابستگی اجتماعی نقش دارد:
وازوپرسین: ماده شیمیایی ای که در مرحله تعهد طولانی مدت نقش دارد. آزمایشهایی که روی موشهای آفریقایی انجام شده، نشان میدهد که کاهش وازوپرسین در مردان به سرعت سبب بدتر شدن رابطه بین شریکهای زندگی و کاهش وفاداری میشود.
اکسیتوسین: این ماده به هنگام زایمان از غده هیپوتالاموس ترشح میشود و به خروج شیر از پستان کمک میکند. از جمله کارکردهای دیگر این هورمون کمک به ایجاد پیوندی قوی بین مادر و فرزند است. این هورمون در لحظه اوج لذت جنسی در هر دو جنس ترشح میشود و اعتقاد بر این است که باعث محکم تر شدن رابطه بین بزرگسالان نیز میشود.
عشق چیست؟؟؟