اگر چه بسیاری از ما بر این باور هستیم که مفهوم خلق را درک میکنیم، اما هنوز تعریف شفاف و مشخصی از خلق که مورد توافق همگان باشد، وجود ندارد.
البته باید بر این نکته هم تأکید کنیم که نبودن یک تعریف مشخص، به معنای ناآشنا بودن با یک پدیده یا ویژگی نیست. چنانکه مفهوم خلق و خو، بسیار ریشهدار و قدیمی است.
چهار مزاج بلغم و صفرا و سودا و دم که در طبابت سنتی وجود داشتهاند، از جمله نخستین ابزارهای تقسیم بندی خلق بودند و اطباء قدیم، معتقد بودند که غذای هر کسی باید با مزاج او سازگار باشد تا در وضعیت تعادل و سلامت قرار بگیرد.
مستقل از تعریفهای علمی، سادهترین کاربردی که برای مفهوم خُلق قابل به ذهن میرسد، چیزی شبیه حالوهواست.
وقتی میگوییم مدیر من، امروز روی مود نیست، یا خلق خوشی ندارد، یا اینکه میگوییم او امروز سرحالاست و بهتر است همین امروز نامهی تقاضای وام را تحویلش بدهم، میتوان گفت مفهومِ خُلق را در ذهن داریم.
مفهوم خُلق در برابر مفاهیم احساس و هیجان
شاید بهترین شیوه برای تعریف کردن خلق، اشاره به تفاوت آن با سایر مفاهیمی است که آنها را بهتر میشناسیم.
به همین علت، در اینجا به دو مورد از تفاوتهای خُلق با مفاهیمی مانند احساس و هیجان اشاره میکنیم.
با توجه به وجود نداشتن تعریف مشخص و واحد از خلق، طبیعتاً میتوان حدس زد که دستهبندی خلق هم، چندان ساده نیست؛ یا حداقل همه بر روی آن توافق ندارند.
اما در حدی که ما در متمم و به طور خاص درسهای هوش هیجانی لازم داریم، میتوان خُلق را در یک محدودی مثبت تا منفی تعریف کرد. یا اینکه خلق را در هر لحظه در طیفی بین بالا و برانگیخته یا Elevated و پایین و داون یا Low Mood قرار داد و نقطهی میانی را هم، عادی یا نرمال نامید.
تعریف خلق در روانشناسی چیست؟