یکی از عادی ترین و مرسومترین صحبتهایی که با زنان میشود مربوط به سردی در امور جنسی است. اغلب زنان فکر میکند اگر در زندگی زن و شوهر لذت نبرند سرد مزاج میباشند. این عده دچار اشتباهند. رضایت کامل در زنان با مردان تفاوت دارد و اوج لذت فقط یکی از انواع آن است. تعداد زیادی از زنان بدون رسیدن به این مرحله از روابط زناشوی لذت میبرند این عده ممکن است به اندازه زنانی که قادر به رسیدن به اوج لذت میباشند از روابط آمیزشی احساس راحتی ننمایند،ولی به هیچ وجه نرسیدن به آن را نبایستی ناشی از طبیعت سرد خود بداند.
اغلب زنانی که قادر به رسیدن به اوج رضایت کامل نیستند از این نوع موضوع به هیچ وجه شکایت ندارند همان طور که در کتابهای چند سال پیش به دست آوردن یک میلیون به عنوان نمونه مالی ثروت بشمار میرفت، رسیدن به رضایت کامل نیز در نوشته های کنونی به عنوان نشانه خوشبختی کامل شناخته شده است ولی در علم طب این مرحله اهمیت زیادی ندارد. البته با وجود این که داشتن یک میلیون ضروری نیست، وجود آن بسیار خوش آیند است.
این مثال در مورد اوج رضایت نیز صادق است. اگر زنی هرگز به آن نرسیده باشد، نمودار زنانگی او نشان میدهد که سطح استرون تا اندازه ای پائین است مثلا بجای 80% معمولی 60% است و پزشک برای افزایش این میزان استروژن تجویز نماید.
به احتمال قوی این مقدار استروژن در روابط زناشوئی موثر واقع میشود و به اوج لذت خواهد رسید. اما در صورتی که شوهر نادان، یا بی تجربه و یا بی توجه باشد تمام هورمونهای دنیا نیز نمیتواند این کمبود حساس زن را جبران نماید. در چنین مواردی زن باید به شوهر خود در بهبود روابط زناشویی کمک نماید. این کمک میتواند به طرق مختلف صورت گیرد.
عوامل دیگری نیز در ایجا بعضی گرفتاریها موثر است. مثلا در اوائل ازدواج، دختری که طبعا تجربه ای در روابط زناشوئی ندارد مرد را عصبانی میکند. مرد است که بایستی نقش مثبت روابط زناشوئی را بیاموزد.
در روابط زناشویی نقش زن منفی است و مسئولیت کمتری به عهده دارد. پس با در نظر گرفتن پیچیدگی وظایف مرد، زنان بایستی در مراحل مختلف زندگی دقت کنند که اطمینان شخصی شوهرشان لطمه وارد نکنید و هرگز اشتباهی یا عدم توجه همسرشان را مستقیما مورد انتقاد قرار ندهند در حقیقت تشویق و بالاتر از همه خوش خلقی مورد نیاز است.
پیروی از این نکات زن و مرد را به هماهنگی در زناشوئی میرساند و در نتیجه از طلاق به میزان قابل ملاحظه ای جلوگیری میکند.
قبل از اینکه اختلافات آمیزشی مرد و زن را بیشتر توضیح دهیم بهتر است به سرد مزاجی در زنان توجه نماییم. در طول سالهای که من در قسمت روانشناسی امور آمیزشی و بیماری های زنان تحقیق میکنم هرگز نتوانستم مشکل سرد مزاجی زنان را یک روش ظبی معالجه نمایم بلکه فهمیدم که بایستی با در نظر کرفتن تجربیات احساسی و انسانی آن را بر طرف نمود.
در زنانی که هنگام کودکی دارای خاطرات ناراحت کنده ای بوده اند یا اینکه علاقه وابستگی روانی شدیدی نسبت به پدر و مادر خویش داشته اند، اغلب دارای یم نوع فلج جنسی هستند.
تمایل به هم جنس بطور آگاه و یا ناخود آگاه و یا اعتقادات خرافی شدید که روابط جنسی را گناه شمرده و منع میکند نیز در این امر موثرُ است. نه تنها عقاید خرافی، بلکه بقایای سنن قدیمی هنوز روابط جنسی را کثیف و گناه و آلوده و پست میشمارند. مطمئناٌ زنی که تحت تاُثیر این گونه عوامل قرار داشته است در تطبیق و سازش جنسی دچار اشکالات متعدد میگردد.
خوشبختانه کلیهُ این اعتقادات غلط را عشق به همسر بر طرف مینماید. کارشناسان بیگ مگزین معتقدند که هیچ زن سالمی در صورتی که عاشق همسر خود باشد نمیتواند در روابط زناشوئی با وی سرد بماند. آن عده از زنان در مقابل روابط زناشوئی سرد هستند که هرگز عاشق نشده باشند.
این گونه زنان در فکر خویش تصویر مرد ایده آل را که با شوهر شان متفاوت است میپرورانند و حاضر نیستند هیچ کس را جانشین وی نمایند. معمولاٌ این گونه تصاویر خیالی مانع این میشوند که زن از روابط خود با شوهر لذت ببرد و من در این مورد از اغلب زنان سئوالات متعددی نموده ام و گاهی با تعجب به این نتیجه رسیده ام که مرد رویاییآنها تفاوت زیادی با همسر فعلیشان ندارد، او هم نه چاق است نه خوش هیکل و چشم و ابروی مشکی است. دندانهای مرتب دارد و ثروتمندهم هست. اغلب زنان به خوشگلی کامل مرد توجه ندارند بلکه همگی مایلند که مرد، مهربان و موُدب و شجاع باشد.
واضح است که داشتن چنین مردی برای هر زنی شانس فوق العاده ای است ولی به سر بردن در امید وصل معبود رویایی و معشوق افسانه ای و در نتیجه از دست دادن شانس موجود عاقلانه نیست.
در نتیجه زنان شوهر اختیار کرده و فکر میکنند با نشان دادن عکس العملی در روابط با شوهرشان و خونسرد ماندن خود را برای مرد ایده آل خود دست نخورده نگه داشته اند در حالی که فقط معدودی از این زنان ممکن است متوجه شوند که بکر ماندن احساس ارتباطی به همسر فعلی یا همسری که در رویاهایشان ساخته اند ندارد.
بر خلاف عقیده عمومی کسب سازش و هماهنگی و رضایت از روابط زناشوئی به هیچ وجه منحصر به زن و شوهرهایی که تازه ازدواج کرده اند نیست. بلکه این سازش تا زمانی که زندگی زناشوئی ادامه دارد میتواند باقی بماند و با پیشرفت مراحل زندگی جنبه های مختلف به خود بگیرد در نتیجه افزایش دوران توانائی آمیزش زن توسط معالجه با استروژن، احتیاج به رضایت جنسی و تطبیق آن با مراحل مختلف زندگی لازم است که تفاوت اصلی بین جنسیت مرد و زن شناخته شود.
اولین قدم در راه رسیدن به روابط زناشوئی رضایتبخش شناختن مسائل آمیزشی بهنوان یک عامل طبیعی زندگی و اصل طبیعت بشر و بطور کلی کلیه موجودات زنده است.
اگر این مسائل را در پرتو این نکات بنگریم به هیچ وجه احتیاج به شرم و حیا و عذر خواهی در این مورد نیست و این موضوع در مورد زن و مرد به تساوی صدق میکند.
اختلاف زن و مرد در نحوه تظاهر و جلوه ی واکنشهای جنسی است. برای یک مرد سالم و طبیعی این امور و تمایل جنسی در مرکز فکر و ذهن وی قرار دارد و با کمترین انگیزه ای از آن آگاه شده و حتی تحریک میگردد در نظر وی مسائل آمیزشی فقط یک وظیفه بیولوژیکی نیست.
مسئله آمیزشی برای یک مرد یک رادار روانی است که به او در پیش و شناختن محیط کمک مینماید.
برای اغلب زنان جنسیت تا این میزان سطحی، ظاهری، پیشرو و آگاه کننده نیست. دختر جوانی که قرار بود ازدواج کنددر مراجعه به من اظهار داشت، من نمیفهمم چرا آنقدر مردم به مسئله جنسی اهمیت میدهند؟ درست مثل اینکه تازه کشف شده است اغلب زنان با این دختر جوان هم عقیده اند. برای زنان مسئله جنسی یک عامل باطنی و نهفته است. حتی دخترانی که تجربه در این امور ندارند این مسئله را با بردباری و آمادگی برای مادر شدن قبول میکنند.
عکس العمل هر زن در مقابل امور آموزشی به میزان قابل ملاحظه ای بستگی دارد به وضع تربیت وی در هنگام کودکی، نظریه و عکس العمل پدر و مادر در مقابل روابط پسر و دختر و حوادث و ضربه های روحی و غیره. ولی به طور کلی مسائل جنسی یک وظیفه بیولوژیکی مانند غذا خوردن و خوابیدن است و در صورتی که بطور طبیعی و مرتب وجود داشته باشد به زن احساس رضایت میبخشد و در غیر از هنگام روابط جنسی، زنان در مواقع دیگر توجه بخصوصی به سکس ندارند.
بر عکس همیشه برای مردان سکس یک موضوع جدید است و یک محرک دائمی برای آنان محسوب میگردد. عکس العمل شدیدتر و سریعتر مرد در مقابل سکس توسط فکر و بدن وی مشترکاٌ کنترل میشود. برای مرد تطبیق دادن این عکس العمل سریع با واکنش کند زن در مقابل محرکهای جنسی امر مشکلی است.
باعث تعجب است که هر چه یک مرد از لحاظ جنسی به زن بیشتر علاقه مند باشد کمتر میتواند وی را اغناء نماید پس کوششی که شوهر در تطبیق دادن عکس العمل های خویش نسبت به همسرش برای ارضاء وی نماید احتیاج به حداکثر کمک زنش دارد.
این نوع کمک میتواند به انواع مختلف باشد. یکی از موُثر ترین طرق حفظ یک محیط عاشقانه هنگام روابط زناشوئی است.
شوهری که روابط زناشویی برایش یکنواخت شده و مانند کارهای دیگر منزل به صورت وظیفه در آمده باشد به هیچ وجه محرکی برای لذت بخشیدن به همسرش و ارضای او ندارد.
یک محیط خوش آیند، آرام،نظیف و شاید یکی دو قطره عطر خوش بو ممکن است حتی سالها پس از ازدواج موُثر واقع شود،تحت چنین شرایطی کمتر شوهری است که بی تفاوت یا خشن باقی بماند.
طرز لباس پوشیدن زن در خانه و خارج تاُثیر قابل ملاحظه ای در احساسات مرد نسبت به همسرش دارد. زنان بایستی توجه داشته باشند که فقط یک دختر جوان در لباس زیبا و خوش اندام به نظر نمیرسد. در اغلب موارد برهنگی به جای اینکه خوش آیند باشد ناهنجار است. لازم نیست که لباس عجیب و یا گران قیمت باشد،بلکه بایستی مناسب و خوش سلیقه و خوش آیند باشد.
شاید بهتر باشد که پزشک فقط به معالجه طبی توجه داشته و به جای توصیه کردن در نحوه لباس پوشیدن نسخه بنویسد ولی من نمیتوانم تاُثیر لباس پوشیدن را نادیده بگیرم. با وجود اینکه این موضوع نا چیز به نظر میرسد جزئی از جنسیت و سازش جنسی در زندگی زناشویی است.
مثلاٌ اگر زنان چاق و یا کوتاه میتوانستند هیکل خود را،در شلوار های بلند کشی ببینند هرگز این شلوار ها را نمیپوشیدند و من معتقدم در صورتی که زنی در انتخاب لباس سلیقه نداشته باشد بهتر است که شوهرش در این امر به او کمک کند. این موضوع ممکن است در زندگی زناشویی آنان بسیار موُثر باشد.
در لباس پوشیدن نیز مانند امور دیگر راهنمای زن بایستی حفظ زنانگی کامل باشد،حتی اگر مد روز پیروی از مد های مردانه باشد در صورتی که زنی در پیروی از این گونه مدها زیاده روی کند به شوهرش این احساس را میدهد که با مردی هم بستر شده است.
تکامل در عشق جسمانی و رسیدن به حد اعلای آن به یکباره عملی نیست،بلکه مرحله به مرحله حاصل میشود. زن و شوهرهایی را میشناسم که پس از ده سال ازدواج توانسته اند روشی در آمیزش بیابند که کمال لذت مرد مدتها به طول میانجامد و در آن مدت زن چند بار به اوج لذت میرسد.
حد اعلای لذت از عشق جسمانی اغلب در جوانی به حقیقت نمیپیوندد، بلکه در سالهای پس از جوانی،در حدود دوران یائسگی امکان پذیر است.
در این زمان زن علاوه بر رشد فکری از ترس بارداری و استفاده از وسائل مختلفه جلوگیری خلاصی یافته است.
ولی مهمترین عامل در راه رسیدن به رضایت کامل احساس مشترک در دو طرف و عدم انتقاد یا شکایت است. در چنین محیطی تقریباٌ همیشه نوعی ارضاء کامل در زن اغلب به طور غیر منتظره به وجود میآید.
این محیط رضایت مشترک به میزان قابل ملاحظه ای به توانایی نشان دادن احساسات بستگی دارد. زن و مرد در این مورد با یکدیگر تفاوت قابل ملاحظه ای دارند. محبت برای زن ضروری است به طوری که در بعضی از موارد حتی جانشین روابط زناشویی نیز میگردد.
در صورتی که زن را از محبت محروم نماییم او را به کلی تشنه گذاشته ایم ولی مرد بر عکس طبیعاتاٌ با محبت نیست و یا محبتش را ابراز نمیکند. این عدم ابراز احساسات در مرد یک سنت دیرین است که از شرکت ورد در جنگها و سایر امور طاقت فرسا ناشی شده و جزء افتخارات وی گردیده است این موضوع مشکلات زیادی برای زن ایجاد میکند. بدتر از همه اینکه با گذشت زمان مردها سردتر و کم محبت تر میگردند و بر عکس مرد، زنها با گذشت زمان و پیشرفت سن احتیاج بیشتری به محبت نشان میدهد آسایش زناشویی آنان پایدار است ولی در صورتی که زن ابراز احساسات خود را برای مدتی طولانی قطع نماید زنگ خطری است برای گسستن زندگی مشترک خانوادگی.
هر وقت که من در مورد افزایش دوران زنانگی و جلوگیری از یائسگی برای جمعیتی صحبت میکنم اغلب این سئوال به میان آورده میشود که با افزایش دوران زنانگی زن به مدت نا محدود، تکلیف مردان چیست؟ که در این صورت نخواهند توانست با آنان پیش بروند.
به طوری که قبلاٌ اشاره کردم مردها جنسیت خود را تا سالهای پیری حفظ میکنند و بر خلاف زنانی که از معالجه هورمونی پیروی نمیکنند یک مرتبه جنسیت آنها در اواسط زندگی رو به نقصان میرود. یک مرد سالم در اواسط زندگی شاید قدری از موهایش ریخته باشد ولی همور خود را راست نگه داشته و در ظاهر وضع تاُسف انگیزی ندارد.
چشمانش و نگاههای وی احساساتی را ابراز میدارد به طوری که از عصبانیت و تنفر و یا بر عکس عشق و تحسین زیبائی میدرخشد. خطوطی دیده میشود ولی چروک نخورده است. در صورتی که چنین مردی از لحاظ روحی محرکهایی داشته باشد به هیچ وجه بدنش او را خوار و ذلیل نخواهد کرد و او هنوز میتواند شنا کند به مجالس شب نشینی برود و از بازی و ورزش لذت ببرد. ولی مردان غالباُ شبیه شوهری هستند که یکی از بیماران تشریح میکرد. (شوهرم وقتی که به خانه میآید به قدری خسته است که نمیخواهد حتی صحبت کند. به بچه ها توجهی ندارد، هنگام ناهار یا شام روزنامه میخواند و بعد از شام هم جلوی تلویزیون دراز میکشد کفش های خود را بیرون میآورد و به خواب میرود.
مطمئناٌ اغلب زنان با این وضع تا اندازه ای آشنائی دارند و خواهند گفت پس نمونه مرد سر زنده و فعالی که در بالا توضیح دادید همین است...؟
واضح است که اینجا مشکلی وجود دارد ولی این مشکل ارتباطی با کمبود هورمون در مرد ندارد و به احتمال قوی ناشی از عدم توجه و دلسردی است.
ساده تر بگویم این گونه مردان حوصله شان سر رفته است و شاید تقصیر از یک مغز غیر مبتکر،کار خسته کننده و زنی که توجه شان را جلب نمیکند باشد.
در عین حال برای از بین بردن این وضع زن و شوهر بایستی به کمک یکدیگر سعی نمایند به زندگی خود مفهوم جدیدی بدهند و قدری زیبائی و علاقه به آن بیفزایند.
در این گونه موارد گاهی احتیاج به مراجعه به روانشناسان پیش میآید تا به ریشه و اصل بی توجهی و منفی بودن پی برده شود.
اغلب نگرانی به تنهایی کافی نیست که یک مرد سر زنده را به چنین وضعی در آورد.
ممکن است از اینکه کارش را از دست دهد،یا قرض داشته باشد و یا این روزها از مالیاتهای عقب افتاده نگرانباشد. این نگرانی ها بایستی برطرف شود وگرنه احساس آرامش و رضایتی که برای زندگی زناشویی سالم و تواُم با خوشبختی مورد نیاز است به دست نخواهد آمد. همچنین روابط آمیزشی زناشویی احتیاج به آهنگی بسیار پیچیده ایدر سلسله اعصاب و وضع شیمیایی بدن دارد. مردی که از فشار کار و گرفتاری و نکرانی خرد شده است به هیچ وجه نمیتواند وظایف زناشویی خود را به خوبی انجام دهد.
در صورتی که وضع کالی اجازه دهد نسخه ی بیگ مگزین برای اینگونه زنان و شوهر ها یک مسافرت تفریحی دو ماهه است.
مسئله مهم دیگری که باید با حقیقت بینی بدان توجه شود اصل تنوع طلبی مرد است، مرد در اصل طالب تنوع است. این حقیقت را اغلب تمدن های امروزی آن را پذیرفته اند ولی متاُسفانه تعداد بی شماری از مشکلات کنونی ناشی از عدم قبول این اصل مهم است. زنان به هیچ وجه راه طبیعی و پذیرفته شده ای برای قبول عاتئق مختلف شوهرشان ندارند و این توجهات او را به عنوان بی وفایی و خیانت میشناسند در صورتی که معنی لغوی این موضوع را کنار بگذاریم ممکن است روابط شوهر با زن دیگر به هیچ وجه خیانت نباشدچون ممکن است مردی به همسرش عمیقاُ علاقه مند بوده ولی احتیاج به یک احساس جدید و تازه ای داشته باشد که همسرش نمیتواند در او ایجاد نماید. ولی تا زمانی که حسادت یکی از احساسات اصلی بشری است تمدن امروزی به چه ترتیب خواهد توانست احساس تنوع طلبی مرد را در معاشرت با همسرش بپذیرد؟
به نظر بیگ مگزین پاسخ به این سئوال ساده است چون حتماٌ هیجان و احساسات مهیج نبایستی فقط به خار زنی در مرد ایجاد شود.
در صورتی که مردی با زنش روابط آمیزشی رضایت آمیزی داشته باشد میتواند توجه خود را به علایق دیگر از قبیل ورزش،موزیک و یا سرگرمیهای جالبی مثل باغبانی و تربیت گل و یا جمع کردن تمبر و غیره معطوف دارد.
خوب میدانیم که با یان نوشته صریح و بحث بی پرده در امور زناشویی سیل انتقام به سرمان سرازیر خواهد شد ولی هنوز نتوانسته ایم درک کنید که چرا بعضی از مردم فکر میکنند شناختن طبیعت بی احترامی به خداست از میان عکس العمل های که در طول زمان با آنها مواجه شدیم فهمیدیم که هنوز اشخاصی وجود دارند که تلسکوپ رااز جلو چشم گالیله و یا چاقوی جراحی را از دست وسالیس میربایند. شاید این اشخاص در عقاید خود محق و پای بند بوده و به دنبال معجزه ای میگردند ولی توجهی نداردند که طبیعت بخودی خود بزرگترین معجزه هاست.
با شناسائی طبیعت میتوان خدا را شناخت و درصورتی که تحقیقات علمی با چنین ایده ای شروع شود،نوعی پرستش خداوند است.
راز کامیابی در زندگی زناشوئی (بخش دهم)